نتایج جستجو برای عبارت :

دوباره مسافرت

❓سؤال: آیا مسافرت در ایام کرونایی حرام است؟
✅ جواب: 
▫️این مسأله تابع قوانین است. اگر قانون منع مسافرت به جای خاصی کرده است، رعایت قانون الزامی و واجب است. 
▫️اگر کسی تخلف از قانون کند و مسافرت نماید، در صورتی که سفر او اضطراری و ضروری نباشد، معصیت کرده و نماز را باید تمام بخواند.
یه جای این زندگی باگ داره! یه باگ گنده!و گرنه دلیلی نداره بعد از زنجان یه سال و نیم پیش، دیگه مزه هیچ مسافرتی زیر زبونم نمونده باشه! ماریا علی رغم میلش رفته بود زنجان و من تمام مدت سفرش داشتم از حال خوب اونجا می‌گفتم. حال خوبی که اون درکش نمی‌کرد چون همه مسافرت‌ها براش طعم زندگی داره. یه مسافرت عادی شبیه همه مسافرت‌های همه مردم، پر از شادی.
سوال من اینه برای شما شادی دقیقا چه معنایی داره که میتونین توی عروسی یا مسافرت خلاصه‌ش کنین؟
یه روزی ب
 
بچه های کوچک به صورت طبیعی ماجرا جو هستند؛ آنها علاقه مند به کشف دنیای خود می باشند. آنها جذب تجربه های جدید، هیجان های دیداری، شنیداری، لمسی، مزه ای و بویایی می شوند. کشف جهان در کنار کودکان موجب بازسازی احساسات شما برای انجام ماجراجویی می شود و شما را به مسافرت های جدیدتر ترغیب می کند.
 
 
 
مسافرت تغییری در زندگی می باشد. خارج شدن از برنامه روزانه و انجام برخی ماجراجویی ها انسان را زنده می کند. مسافرت در زندگی من بهترین زمان های زندگی من ر
❓سؤال: آیا مسافرت در ایام کرونایی حرام است؟
✅ جواب: 
▫️این مسأله تابع قوانین است. اگر قانون منع مسافرت به جای خاصی کرده است، رعایت قانون الزامی و واجب است. 
▫️اگر کسی تخلف از قانون کند و مسافرت نماید، در صورتی که سفر او اضطراری و ضروری نباشد، معصیت کرده و نماز را باید تمام بخواند.
 
#دفتر_پاسخگویی_به_سؤالات_شرعی#حاج_فتحی www.hajfathi.ir @hajfathi_ir
سلام. 
چطورین ؟‌خوب هستین ؟ امیدوارم حالتون خوب باشه :)
 
آقا وسط مسافرت و اون همه کیف و خوشی و خوشحالی  یک دفعگی پیامک اومد و گفته شد که فرهنگیان قبول شدم و برای مصاحبه باید وارد یک سایتی بشیم که اونجا اطلاعاتم رو وارد کنم . 
حالا ما کجا بودیم ؟
امام زاده ابراهیم .
بدو بدو اومدیم که سریع برسیم شهر خودمون و اینترنت داداشم هم دیروز روز آخرش بود و متاسفانه تموم شده بود ://
آخه بی انصاف فکر نمیکنی الان من در حال مسافرت بودم ؟ :///
 
هنوز چهر ساعت نشده
دلم براش تنگ شده
تا پس فردا منو ببین نیشش باز بشه دوباره بگه:
hi my lady
و بشینیم حرف های مسخره بزنیم و بخندیم
از الان دارم به دلتنگیم برای تعطیلات فکر میکنم
و اینکه قرار برم مسافرت و تا اینکه دوباره روز کاری بشه نمیبینمش
و فکر اینکه نکن ازم دلگیر بشه که چرا چند روز نیستم
و اصلا چطوری میشه بهش توضیح داد که چرا ایرانی ها دو تا عید دارن
و چرا انقدر تعطیلات دارن
و نکن بعد از تعطیلات دیگه دلش نخواد حرف بزنیم
افکارم مسخره هست می دونم ولی طعمش مثل قند می
اساسیترین و مهمترین مورد در برنامه‌ریزی برای مسافرت، انتخاب وسیله‌ی نقلیه‌ای میباشدکه میخواهیم با آن مسافرت کنیم. انتخاب های که میتوانیم داشته باشیم عبارتند از قطار، هواپیما، کشتی، اتوبوس و اتوموبیل شخصی. همانطور که می‌دانید هر یک از این وسایل نقلیه دارای معایب و مزیت‌هایی میباشند. در ادامه مطلب سعی بر آن است که ببینیم آیا اجاره خودرو برای مسافرت مقرون به صرفه است یا خیر؟

ادامه مطلب
اساسیترین و مهمترین مورد در برنامه‌ریزی برای مسافرت، انتخاب وسیله‌ی نقلیه‌ای میباشدکه میخواهیم با آن مسافرت کنیم. انتخاب های که میتوانیم داشته باشیم عبارتند از قطار، هواپیما، کشتی، اتوبوس و اتوموبیل شخصی. همانطور که می‌دانید هر یک از این وسایل نقلیه دارای معایب و مزیت‌هایی میباشند. در ادامه مطلب سعی بر آن است که ببینیم آیا اجاره خودرو ارزان برای مسافرت مقرون به صرفه است یا خیر؟

ادامه مطلب
من درونگرا هستم دیگه باید واقعیت هارو پذیرفت دیگه
از نشستن یه جای دنج و ساکت و خوندن یه کتاب لذت میبرم
دوست دارم اطرافیانم تعداد محدودی باشن با همه راحت نیستم
دلم میخواد برای هر کاری برنامه ریزی داشته باشم
ولی نمیشه
بهم میگن حق انتخاب داری دوستان میگن
میگم: جانم
میگن: ما نشستیم با هم برنامه چیدیم برای عید فطر قرار شد دست جمعی بریم شمال شما هم می ای
میگم: قبلش با من هماهنگ کنین یا دست کم حق انتخاب بهم بدین
میگن:حق انتخاب داری 5 روز مسافرت یا 9 رو
بسم الله مهربون :)
+ چند روزی که رفتم مسافرت حسابی از درس خوندن افتادم و کلی مطالب نخونده دارم الان. حتی اگه تا لحظه ی امتحان هم بی وقفه بخونم بازم تموم نمیشه و مجبورم یه مطالبی رو حذف کنم. حالا وسط این همه مطلب دچار وسواس خوندن شدم و هی برمیگردم عقب دوباره میخونم، سوال برام پیش میاد، میرم سرچ میکنم :-|
++ همه چی بخیر گذشت خداروشکر :)
الهی که بخواین و بشه.
با قلب خود مهربان باشیم 
 
 
 
استفاده از تعطیلات در مواقع فراغت، روز به روز اهمیت بیشتری پیدا می کند. این تمایل تنها برای گردش و استراحت نیست بلکه یک نیاز روانی است که بر اثر تحولات اجتماعی و در فرار از زندگی روزمره و یکنواختی احساس می شود. با این حال، بیماران قلبی قبل از این که بخواهند به مسافرت بروند بایستی تمام اطلاعات لازم را کسب کنند و به یاد داشته باشند که
مسافرت های طولانی و بدون پیش بینی برای آنان اصلاً مناسب نیست و چه بسا ممکن است با
از مسافرت برگشتم. از یه مسافرت شلوغ و پر برنانه. غمش تو دلمه‌. 
برگشتم به زندگی عادیم. به همه‌ی بدبختیام. به خودم میگم کاش همه چیو ول کنم برم خوش بگذرونم. گور بابای همه چی. مثل خوشگذرونیای این مسافرتم. ولی فردا باید برم سر کار، باید برم در اسرع وقت استاد پروژه‌م رو ببینم چون بنده خدا میخواد تو اپلایم کمکم کنه. باید بدون وقفه تافل بخونم و بعدشم جی‌آرای. باید برم دکتر. باید ازدواج کنم. باید ...
زندگیم زندانیه بین این همه خوش نگذروندن. کاش بگم گور ب
اونقد دلم مسافرت میخواد:(( اصلا دارم میمیرم واسه یک‌روز‌ بیرون زدن از این شهر :( 
ولی نمی دونم بگم به بابا؟ نگم؟! می‌ترسم بازم بگم بگه نه بعد من قاطی کنم:( 
خب اصلا چرا باید بگه نه؟ تعطیلی که هست ، واسه روحیه اشم خوبه.
فاطمه دیروز زنگ زد گفت نمیایید این طرفا؟ اصلا زنگش بیشتر هواییم کرد. گفتم نمی دونم شاید.
گفت هوا عالیه بارونی و محشر ...واای خدا میشه بریم؟
امشب میگم به بابا. دعوا نشه صلوات:))
-------------------------
فردا هم علوم داریم، جلسه پیش یه امتحان کلا
1-خرید میوه و سبزیجات و ... از آدم های مسن تر، کسانی که اول بازار ستنتی بساط کرده اند تا کمکی به آنها باشد.
2- خرید لباس و تیشرت از برندهای ایرانی برای تقویت اقتصاد کشور و اشتغال زایی
3-برنامه ریزی با نماینده خانواده ها
4- پارک جنگلی نور جایی خیلی بزرگ و خوبی برای پیک نیک بود-
5- مسافرت با خانواده ها یک سال درمیون یا یکی اول تابستان و دیگری آخر تابستان، خصوصا بخاطر داروی فرزند که در مسافرت ها فرصت کافی برای دادن طبق برنامه ی آن وجود ندارد.
6-تجربه مسج
1-خرید میوه و سبزیجات و ... از آدم های مسن تر، کسانی که اول بازار ستنتی بساط کرده اند تا کمکی به آنها باشد.
2- خرید لباس و تیشرت از برندهای ایرانی برای تقویت اقتصاد کشور و اشتغال زایی
3-برنامه ریزی با نماینده خانواده ها
4- پارک جنگلی نور جایی خیلی بزرگ و خوبی برای پیک نیک بود-
5- مسافرت با خانواده ها یک سال درمیون یا یکی اول تابستان و دیگری آخر تابستان، خصوصا بخاطر داروی فرزند که در مسافرت ها فرصت کافی برای دادن طبق برنامه ی آن وجود ندارد.
6-تجربه مسج
سلام.
خسته نباشید دوباره!!!
منم برگشتم دوباره!!!
هنوزم منتظرم دوباره!!!
دوباره،دوباره،دوباره!!!
خب امتحانا هم تمام شد و تابستون تقریبا آزاده و فعالیت دارم.(اما بازم به همون شرط همیشگی:بازدید از وب،ارسال نظر و...)
اخرین مطلبم برای بهمن بود که یه نظر سنجی گذاشتته بودم و تا الان فقط نه تا نظر داده شد.
برای همین اعصابم خیلی خورد بود و دوباره بلاگ رو ول کردم.
اما الان دوباره برگشتم و تا چند روز آینده هم یه نظر سنجی می ذارم و ایشالا یه هدیه ای هم در نظر می
بسی حس مزخرفی دارم این روزا در روزمرگی های زندگی دارم دست وپا میزنم ...حس میکنم زندگیم روتین شده جذابیت نداره واسم .درحالی که دستانم را برزیرچانه ام گذاشته ام برای دوره های کوتاه مدت بعدی زندگیم برنامه ریزی میکنم وصبرمیکنم که زمانش فرا برسه عملا چیزی به نام درحال زندگی کردن دربنده یه دوسه سالی وجود نداره ....شدیدا نیازمند یه کار باحال یه جای باحال هسم که ازاین روزمرگی نجات پیداکنم ...کلا من تو زندگیم دنیال اینم که مشغول هرکاری هسم بهم خوش بگذر
قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟صیدت دوباره به دریا برگشت..؟غمت نباشد چون خدا با ماست !هیچ وقت نگو ؛ از ماست که برماست !بگو خدا با ماست.اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی را نشکنی.اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری.اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود ! امید کسی را ناامید نکنی.امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن !اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم
اینقدر که خوابم نمیاد امشب
دارم ویس زیست گوش میدم
سفرمون افتاد یه روز جلو و 
گند زد به برنامه ی من 
الان من فردا هزارتا کار دارم
اوووف باید کلی خرت و پرت
جمع و جور کنم وای باید 
برم بازار صبح...
حموم....
آهنگ بندازم توی فلش
و..........
آخ 
تازه معلوم نیست توی 
مسافرت چی پیش بیاد 
کلا ما هرسال تنها سفر 
میکنیم چون خانوادم 
حوصله همسفر های 
نیمه راهی رو ندارن که هی 
بهانه بگیرن امسال هم با فامیلامون
میریم که صد درصد مطمئنم یه  جنگ جهانی
پیش میاد از این
در یادگیری زبان انگلیسی یا سایر زبان‌ها، بارها و بارها به اثبات رسیده شده است که زمانی که آن را به صورت کاربردی بیاموزید و دائم مورد استفاده قرار دهید، نتیجه‌ی بهتری در برخواهد داشت. همانطور که در مطالب گذشته به آن اشاره شد؛ یادگیری اصطلاحات خاص در زبان انگلیسی می‌تواند کمک زیادی به روند یادگیری زبان کرده و آن را لذت‌بخش‌تر و ساده‌تر کند. یکی از اصطلاحات رایجی که هر فردی به آن نیاز پیدا خواهد کرد، اصطلاحات مسافرت به انگلیسی است. در این م
بعضی‌ از کارشناسان معتقدند که سگ‌ها هم به اندازۀ انسان‌ها به تعطیلات نیاز دارند.قبل از مسافرت حیوان خانگی خود با وسیل نقلیه، چک لیستی از ضروریات را تهیه و همراه داشته باشید.محل قرار گرفتن باکس حیوان خانگی خود را در ماشین مشخص کنید.- مطمئن باشید که در باکس سگ و گربه فضای کافی برای تحرک حیوان وجود دارد و کاملا سالم است.- یکی از لباسهای خود را داخل باکس قرار بدهید تا حیوان خانگی شما بیقراری نکند.- حتما قبل از سفر به پت خود، قطره ریلکس بدهید تا آ
برای سفر و مسافرت به کشورهای خارجی باید در مورد آن کشور اطلاعات دقیقی داشته باشید و با آگاهی نسبت به آن کشور، مسافرت کنید.
پس نیاز هست قبل از سفر درباره آن کشور تحقیق کنید. به عنوان مثال واحد پول آن کشور چیست؟ کدام منطقه و محله برای اقامت مناسب است؟ جاهای دیدنی و صنایع دستی آن کشور و ... . یکی از این موضوعات مهم نحوه ورود به آن کشور است.

ادامه مطلب
گذرگاه
دنیا را ساده باید دید
عشق را رهگذر باید دانست
و خزان را باید نفرین جغدی شوم خواند
در آن شب بارانی
آتشی چنان بر پا شد
که باران را ربود
و مرا سوخت که سوخت. 
****
و کنون؛
خاکسترم را بر باد می دهند. 
مگذارید، مگذارید!
دل سوخته ام اما روشن تر است!
مثل آن دانه ی برف
مثل آن سراج زرد
مثل نوری در خزان
چه توانیم کرد؟ 
چه توانیم گفت؟ 
هیچ...هیچ...بیهوده.‌‌‌..بیهوده..‌.
****
دوباره آن حسِ دلگیر گل کرده است. 
دوباره چنگ بر حلقم می زند. 
دوباره آن حس..‌.
دوباره
اعتماد کردن به آدما توی شهر غریب خیلی سخته!
من از مخالفان سرسخت خونه‌های اجاره‌ای ام|:یعنی حاضر بودم تو پارک چادر بزنم .. سگ‌آ دوره ام کنند .. ولی واسه یه خونه ی ای که کاملا مجزا نیست ( توی یه اتاقش صاحب‌خونه هست ) ۱۲۰ تومن پول ندم!!ولی چه کنم .. وقتی داداشم وسواس داره و امشبُ باید حتما حموم می‌کرد( عاخه مرد هم ایقد چیز!! )
الانم مامانم از حس بدی که داره (نمیدونم اسم حسش رو چی بذارم ترس یا اضطراب) واسه ما برنامه نگهبانی چیده!!میگه ممد تو تا یک بیدار ب
وقتی نگرانم، به پناهگاهم می‌روم.هیچ نیازی به مسافرت ندارم. رفتن و پیوستن به قلمرو خاطرات ادبی‌ام کفایت می‌کند.زیرا چه وسیله تفریحی شریف‌تر و چه همصحبتی سرگرم کننده‌تر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذت بخش‌تر از هیجانی است که کتاب خواندن نصیب انسان می‌کند؟!
نقل قول از یک کتاب که نمی‌خوام اسمش رو بگم!
وقتی نگرانم، به پناهگاهم می‌روم.هیچ نیازی به مسافرت ندارم. رفتن و پیوستن به قلمرو خاطرات ادبی‌ام کفایت می‌کند.زیرا چه وسیله تفریحی شریف‌تر و چه همصحبتی سرگرم کننده‌تر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذت بخش‌تر از هیجانی است که کتاب خواندن نصیب انسان می‌کند؟!
نقل قول از یک کتاب که نمی‌خوام اسمش رو بگم!
اومدم پنل و یهو ترس برم داشت،میخواستم پست قبلی رو ادیت کنم،حواسم نبود که تایم انتشارش رو واسه ساعت صفر امروز گذاشته بودم،امروز به خیلی چیزا فکر کردم،به اینکه کاش پستهایی که مربوط به کتابها میشد با اتفاقای چرت و پرتی که واسم افتاده و نوشتم قاطی نمیشدن.اما بعد یادم اومد هدف من از نوشتن توی این صفحه معرفی کتاب نیست،من قادر نیستم به خوبی اینکارو انجام بدم.این هفته برای ن.ف پارت های یه سریال مزخرف ترکی رو جمع میکردم و فکر کنم وقت فردا رو هم بگیره
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
شخصی که به دبی مسافرت میکند،باعث رونق اقتصادی دبی میشود و رونق اقتصادی دبی باعث قاچاق هرچه بیشتر زنان ایرانی و خاک ایران به آنجا و تحکیم شدن ادعای امارات مبنی بر خلیج عربی میشود
امارات در حال افزایش مالکیتش بر خلیج فارس می باشد و خاکش را از ایران وارد میکند.
دولت های جمهوری اسلامی نتوانست یا نخواست اقدامی انجام دهد و فریاد های دکتر عباسی هم به جایی نرسید.
ولی کاش غیرت ایرانی باعث میش
جزیره کیش به دلیل وجود سواحل مختلف , دریای فیرزوه ای رنگ , اسمان تمیز و همواره آبی‌رنگ , در واقع نگین خلیج عجم به شمار می‌رود . تعیین زمان مطلوب برای مسافرت با تور کیش , بخشی از مهم‌ترین مسائلی است که پیشین از مسافرت حتما بایستی به آن توجه نمود .

ادامه مطلب
نماینده تام‌الاختیار وزیر بهداشت در گیلان:
در روزهای اخیر شاهد حجم ورود بسیار زیادی از مسافران به استان گیلان بودیم که این امر به‌ویژه در شرایط کنونی نگران‌کننده است.
▫️تداوم افزایش مسافرت‌ها موجب افزایش شمار مبتلایان به ویروس کرونا شده از طرفی شیوع کرونا در بین اعضای خانواده‌ها زنگ خطر را به صدا درآورده است./ایرنا
پنجشنبه ، ٤ اردیبهشت ۹۹@IrNews_24
مشاهده مطلب در کانال
هم حس خوبی دارم هم حس بد. هم خوشحالم هم نیستم. خوشحالم چون شاغل شدم هدف دارم برای تایمم و خب این سرآغاز خیلی چیزاست برای.
ناراحتم چون بخور و بخواب تموم شده. دوست دارم هروقت دلم میخواد برم مسافرت بدون دغدغه. بدون مرخصی. مخصوصا تو پاییز و زمستون که همه جا خلوته و جون میده برای مسافرت.
تو تابستون هم ساعت کاریم از ۸:۳۰-۹ شروع میشه تا ۱ ظهر.
بابام میگن باید قرارداد کاری بنویسی.. ولی من مخالفم چون تا همین الانشم چند تا سمت دادن به منی که هنوز مدرک لیسانس
♦♦ماضی ساده-------»سافر زیدٌ...(زید مسافرت کرد)
 ( یعنی زید مثلا دیروز مسافرت کرده اما 
معلوم نیست الان هم در مسافرت است یا از سفر آمده(یعنی ماضی نقلی نیست)
ماضی نقلی---»‌قد سافر زیدٌ. ( زید مسافرت کرده است. )یعنی الان هم در سفر است و هنوز نیامده
♦♦در ماضی ساده معلوم نیست که سفرش قبل از کار دیگر بوده یا نبوده (‌مثال در پاسخ به این سوال که آیا وقتی زلزله آمد زید آنجا بود؟ در جواب نمی توان گفت که «زید مسافرت کرد»‌بلکه باید از ماضی بعیداستفاده کرد ی
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کتاب صوتی کامل زندگی خود را دوباره بیافرینید - فایل ساfilesa.ir › کتاب-صوتی-کامل-زندگی-خود-را-دوباره-بیاف۲ آذر ۱۳۹۸ - کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید به قلم جفری. ... همچنین دکتر یانگ در نوشتن کتاب «مقایسه اثر بخشی شناخت درمانی در مقایسه با داروهای ضد ...
دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید » کتابخانه ...pdf.tarikhema.org › ... › دانلود کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید۲۵
سلام
من این روزها رو مدی هستم که چیزی خوشحالم نمی کنه، یا بهتره بگم خیلی سخت خوشحال میشم.
الان یه پیام دریافت کردم از همون دوستی که گل را دریافت کرده بود. گفت که مسافرت بوده و خودش دریافت نکرده. همکارارش در شرکت دریافت کردن و عکس گل را براش فرستادن.
حتی نپرسیدم کجایی. فقط گفتم مسافرت خوبی داشته باشید. همین.
 
دیگه از اون روزهای کنجکاوی من گذشته. هر جایی باشه. داخل یا خارج. دیگه برای من خیلی چیزها مهم نیستند.
 
من الان باید خوشحال باشم ولی نیستم. ف
سفر در بارداری
به احتمال زیاد شما در دوران بارداری تان حداقل یک مسافرت را در پیش خواهید داشت. اما مسافرت در باداری به سادگی زمان قبل از بارداری شما نیست، از این رو
 باید نکاتی را رعایت کنید تا مشکلی نه برای شما و نه برای فرزندتان پیش آید. اگر شما هم می‌خواهید سفری بدون خطر در دوران بارداری تان داشته باشید، با ما در
 ادامه مطلب همراه باشید.


ادامه مطلب
 
برای دانسته‌های خود ارزش قایل شده و برای حفظ آنها پافشاری کنید، اما این را نیز در نظر داشته باشید که دانش انسان‌ها محدود است و این امکان وجود دارد که شما از برخی مسائل آگاهی کافی نداشته باشید.
 
، اما گاهی هم بد نیست تنها سفرکردن را تجربه کنید؛ برای این امر لازم است شهامت کافی داشته باشید و بدانید که برای هیجان و خوشی‌کردن لزوما به وجود افراد دیگر نیازی نیست، حتی به این واسطه می‌توانید درس‌های زیادی در زندگی بیاموزید. در همین رابطه فردی
1. دعوا دلیل جدایی نیست.
2. به تعهدات رابطه پایبند باشید.
3. چیزهای مورد علاقه او را بخرید.
4. هنگام ورود و خروج از خانه، همسرتان را ببوسید.
 5. گاهی کنسل کردن یک قرار، به بودن در کنار همسرتان می ارزد.
6. با خانواده او مانند خانواده خود رفتار کنید.
7. گفتن «دوستت دارم» هر چه بیشتر، بهتر.
8. هنگام بیماری با او مهربان باشید.
9. در نبود یکدیگر، کارهای خانه را انجام دهید.
10. از گفتن جوک های توهین آمیز خودداری کنید.
11. وقت شناس باشید.
12. با افرادی که پشت همسر شما
قرار نبود دوم خرداد اینقدر غمگین باشه، منظورم اینه قرار نبود با سالگردش غمگین‌تر شیم،‌ قرار بود حال‌مون توی سالگردش بهتر باشه،‌ توی تقویم ببینیمش و بخندیم... حیف!متولدین خرداد ۷۶ الان ۲۲ سال‌شونه و در آستانه کسب مدرک کارشناسی هستن؛ یه سری شون ازدواج کردن و حتی بعضیاشون بچه دارن... این موقع‌ها آدم می‌فهمه چقدر پیر شده.بعد از مدت‌ها کتابخونه رو‌ مرتب کردیم. با گرون شدن کاغذ فهمیدیم‌ باید خیلی بیشتر قدر کتاب‌هامون رو بدونیم. و من کلی کتا
دوباره و دوباره دعوا
دوباره بحث
چرا تمومی نداره؟؟؟؟
واقعا مشکل از کدوممونه؟؟؟
من که راستشو گفتم نباید اونطوری میکرد
خیلی راحت میتونستم ازش پنهون کنمو نگم و هیچ اتفاقی نیوفه!!
ولی منه احمق
منه بیشعور بی سیاست
دوباره بهش گفتم
حقم بود واقعا
ولی دیگه نمیرم منت کشی
به درک خسته شدم دیگه
یدونه روحیه میدی
ولی بعدش با 5تا کارت قرمز اخراجم میکنی
دوباره سیر میشم از دنیا
ولی نه
دیگه بسه
بسمه واقعا
امروز سیزده بدر بود
تا تونستم خوش گذروندم
تا تونستم رقص
چهارشنبه هام خالیه،کلاس ندارمبالاخره در ترم 8 به این درجه رسیدم.
امروز بخاطر کارای ترمیم "ع" رفته بودم دانشکده که بتونم یه درس اختیاری که مدیر گروه و استادش نمیخواستن درسو به کسایی که تو انتظار درسن و گرایششون مربوط به اون درس نیست،بدن.که خب "ع"  هم قاعدتا جزو همین دسته بود.اولش کاملا در حالت پاس کاری بودم.استاد میگفت مدیر گروه،مدیر گروه میگفت استاد، اینجای داستان تصمیم گرفتم برم خیلی جدی و اساسی تلاشمو برای مذاکره و راضی کردن استاد بکنم.تو
 
سال نو می شود، زمین نفسی دوباره می کشد، برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
پرنده های خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره... من... تو... ما... کجا ایستاده ایم
سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟ پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟
امیدوارم اگر سال پیش به آرزوهاتون نرسیدید 
امسال هر چی خواستید رو به دست بیارید
سال جدید مبارک...
همتونو از ته قلبم دوست دارم
از ته ته قلبم❤
نابینای توامبه خط بریل میخوانمتشهرزاد قصه گوی هزار و یکشب شبهای تنهایی مندوباره میسرایمتبه خط عبری نانوشتهتا دوباره دوستت بدارمو فاتح لبهای تابستانیت بشومتا مست در آغوشت ایستاده جان بدهمو به نام نامی توهزاران غزلبدون قافیه ناسروده بماندتا شهرآغوشتدوباره تا سحر برای من باز بماند
زنان حتما باید با مردِ محرَم سفر می‌کردند. امّا با این حال، به جهت سختی، مردان قبول نمی‌کردند. راه‌کارهای زنان:- بخشیدن مهریه به شوهر- گرفتن زن دوم برای مرد- طلاق موقت از شوهر و صیغه‌ی کاروان‌دار شدن(برای رفت)، صیغه‌ی مداح و ...(برای ایّام ماندن در شهر زیارتی)، صیغه‌ی کاروان‌دار دیگری شدن برای برگشت.(از این جهت دست زنان طبقه‌ی فقیر و متوسّط بازتر بوده است تا زنان متموّل و راحت‌تربه زیارت می‌رفتند.!!!)- صیغه‌کردن دختر خردسال با کاروان‌دا
روزی پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من پول لازم دارم! درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر می خواهی می توانی تمام سیب های درخت را چیده و به بازار ببری و بفروشی تا پول بدست آوری. آن وقت پسر تمام سیب های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامی که پسر بزرگ شد، تمام پولهایش را خرج کرد و به نزد درخت بازگشت و گفت می خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم. درخت گفت: شاخه های درخت را قطع کن. آنها را ببر و خانه ای بساز. و آن پسر تمام شاخه
دانلوذ سری the eldest curses
این سری کاساندرا کلر هست که در مورد Malec نوشته شده.
خلاصه
تنها چیزی که ماگنوس بین میخواست یک مسافرت بود- یک مسافرت در اروپا همراه با الک لایت وود. (mushy mushy shadowhunter) ولی وقتی این دو به پاریس می رسند، دوستی قدیمی برای انها خبر می اورد که گروهی به نام دست سرخ، دوباره فعالیت های خود را اغاز کرده و باعث اغتشاش به کمک شیاطین می شوند. 
حال مگنوس بین و الک لایت وود باید در اروپا سفر کنند تا بتوانند رئیس این گروه را پیدا کند و قبل از ایجا
از اینکه مردم هر جا میرن مسافرت یا تفریح عکسش رو میذارن تو وضعیت واتساپ یا میذارن روی پروفایل شون واقعا چه هدفی دارند؟، مثلا میخوان بگن ما هم رفتیم بیرون خوش گذروندیم ملت خوش به حال ما !!!، در حالی که میدونن کسانی که شماره اونا رو دارن شاید نتونن برن مسافرت و این جوری دل بقیه رو می سوزونن.
یا طرف پول نداره واسه بچه ش جشن تولد و کیک آنچنانی بگیره بعد میبینه که دختر خاله ش عکس یه کیک بزرگ رو گذاشته برای پروفایلش که فلان روز ما جشن گرفتیم دل تون بسو
بسم الله مهربون :)
1. داداشم از مسافرت برگشته، با کلی سوغاتی های قشنگ و رنگی رنگی :) سلیقه ی من و داداشم از زمین تا آسمون متفاوته، حتی رنگ هاییم که اون دوست داره من دوست ندارم، با این حال همیشه به خاطر تک تک سوغاتی هایی که برام میاره ذوق مرگ میشم و همه رو استفاده میکنم *_*
2. "ن" میگه بیا بریم کلاس نقاشی با مداد رنگی. مداد رنگی هم دوست دارم ها، ولی خب سیاه قلم رو بیشتر. بعد من تازه شروع کردم، چطوری از سیاه قلم بپرم مداد رنگی! شایدم برم ها، چون کلاسش به خ
بعضی وقتا که همه تلاشت برای بهبود شرایط به هیچ تبدیل میشه :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
بعضی وقتا که زمین و زمان کفرتو بالا میاره و دیگه خون به مغزت نمیرسه :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
بعضی وقتا که فکر میکنی برای هر کاری خیلی دیر شده :
یه نفس عمیق بکش و دوباره ادامه بده .
هر از چند گاهی باید دورتر وایستیم ، یه نفس عمیق بکشیم ، یه نگاه به کارمون بندازیم و ببینیم کجاش درسته و کجاش غلط .
ما چیزی جز انتخابامون نیستیم ، اگه از امروزمون د
دوباره باتفعل حافظ دوباره فال خودم
دلم گرفته دوباره به سوز حال خودم
تو نقطه اوج غزل های سابقم بودی
چه کرده ای که شکستم خیال وبال خودم
چرا نمیشود حتی بدون تو خندید
چرا،چگونه،چه شد این سوال خودم
چرا نمی رسد این بهار بعد از تو
چرا نمیرود این خزان سال خودم
اگر ندهی پاسخی به جان خودت
که میروم به نیستی و بی خیال خودم
از ۲۵ یا ۲۶ بهمن که از خونه زدم بیرون و عازم خدمت اجباری سربازی شدم دیروز بعد از دو ماه دوباره پام به خونه باز شد و با اجازتون ایام عید رو تو زندان جزیره به سر بردم و این پست هم برای اینکه فروردین ماه بدون یادداشت نمونه نوشتم تا ببینم کی دوباره وقت بشه و از تجربیات خدمت اجباری بنویسم...
فعلا، شاد باشید
باید دوباره به خلق‌کردن برخیزم. باید دوباره راهی که در پیش رویم نیست را بسازم. ذرّه ذرّه با خون جان خویش و خشت خشت با استخوان خویش آنچه در پیش رویم نیست را بسازم، و آن قلعه‌ها برآورم و آن عمارتها بنا کنم.
باید دوباره خدایی کنم. باید دوباره ضعف، سستی، کبر، منم‌منم، قیاس، ستیز، کوچکی، کودکی و حماقت، همه را به پای عشق قربانی کنم. باید دوباره این اژدهای هزار سر را امشب، سرهاش تک به تک فرو اندازم و یک به یک در هر رگ و ریشه‌ی خدا تا سحر برخیزم.
امشب
بعد از کلی آزمون و خطا و بعد از کلی از یک سوراخ گزیده شدن بالاخره به این نتیجه رسیدم که :  " حتی فقط یک روز توقف موتورم رو جوری می خوابونه که یه هفته باید بیان جمعم کنن ! "
مسافرت خیلی آدم رو به سمت این " توقف " سوق می ده . منظورم از توقف ، متوقف شدن طرح و برنامه ی روزانه ی آدم و جایگزین نشدن هیچ طرحی به جای اونه . متاسفانه برای مسافرت هام طرح و برنامه ی منسجمی نداشتم و همین منو زمین گیرم کرد ...
اشتباهم این بود که فکر می کردم مسافرت یعنی استراحت و استرا
 
 
این مسئول ادامه داد: در تن کیلومتر بار خالص حمل شده مقدار یک میلیارد و380میلیون تن و رشد 17درصد نسبت به مدت مشابه و در تن کیلومتر بار ناخالص حمل شده مقدار 2 میلیارد و 428میلیون تن 16.5درصد رشد به ثبت رسیده است.
 
سیدمصطفی داوودی روز شنبه درباره افزایش ظرفیت ناوگان مسافری راه آهن یزد به خبرنگار ایرنا گفت: به دلیل استقبال و درخواست مردم برای مسافرت با قطار همزمان با تابستان و پیک مسافرت، یک رام قطار مسافری همه روزه به صورت رفت از یزد در ساعت 11:50 دق
سال آخری اومدم ترم تابستون بردارم، زدم ترکوندم؛ شایدم اون من رو ترکوند، به هر حال! اولا که فقط و فقط یک جلسه رفتم و بهش افتخار نمی‌کنم اما حقیقتا برام مهم نیست. بعد تاریخ امتحان‌هام رو عوض کردن و برنامه مسافرت ما قابل تغییر نبود؛ این شد که فردا خونواده‌م منهای من با داییم اینا می‌رن مسافرت ده روز و من می‌مونم پیش مادربزرگ و پدربزرگم که مطمئنم مقدار گرانش توی خونه‌شون ده برابر بقیه‌ی جاهای کره‌ی زمینه. ینی شما از صبح که از خواب پا می‌شی خ
آقا بعد اون دعوای خواهر و مادر، مادر با پدر هم قهر کرده . 
بعد امروز منو بابا خونه تنها بودیم گفت 11 ام بریم شهرستان نظرت چیه؟! :/ 
من هم گفتم نظری ندارم :/ 
بعد فهمیدم که حدسم درست بود و خواهر عجوزه ی من رای بابا رو زده نذاره من خونه تنها بمونم و باعث تمام این دعوا ها شده درحالی که بابا خودش راضی بود مامانم راضی بود من نمیدونم چرا تا وقتی من پدرمادر دارم اون عجوزه باید کاسه داغ تر از آش بشه. 
حالا با توجه به اوضاع قمر در عقرب خونه به نظرتون یکم آتش ب
من [ فرهادم ]!دوباره آمده از دشت های دور،از کوه های سخت،از شهید شیرین،از نسل شور بخت... [ دستهایم ] میراث خور تاولهای آفتاب خورده،وامدار تیشه،پرچمدار عشق... من [ فرهادم ]!از انحنای پیچ جاده های زمان آمدم،آنجا که عشق کمر جاده را هم خم کرد... اما [ شیرین ]!دوباره طاقت شنیدن ضجه های مرا نداشت،نخواست دوباره بیاید!و من [ فرهاد بی شیرینم ]!شاید بمانم شاید بمیرم شاید...
مسافرت با اتوبوس از جمله مقرون به صرفه ترین راه های سفر است. به همین جهت، بلیط این وسیله نقلیه از گذشته، همواره در تمامی مسیرها ارائه شده و پر فروش نیز بوده است. همین تقاضای بالا نیز موجب شد تا بلیط اتوبوس علاوه بر پایانه های مسافری و تعاونی ها، در سامانه های فروش اینترنتی خدمات سفر هم به مسافران ارائه شود. بدین ترتیب کاربران محترم می‌توانند به راحتی بلیط اتوبوس را نیز همچون سایر انواع بلیط سفر نظیر بلیط هواپیما داخلی و خارجی و بلیط قطار از
بسم الله
نسل ما نسلِ برآشفته ایست.یک روزگاری بود که درس خواندن و چیزی شدن برای دیده شدن و بودن کافی بود.آن دوران گذشته است.حالا روزگار عوض شده.باید از روزهایم بهترین بهره را ببریم تا بتوانیم دیده شویم و باشیم.وگرنه ما هم گم میشویم در روزهای پر تکرار و ابدیِ تاریخ.
ما استراحت میکنیم تا انرژی کسب کنیم تا دوباره کار کنیم.یعنی مفهوم استراحت برایمان از بین رفته است.استراحت یعنی شارژر موبایلت که دارد تو را شارژ میکند.خودش بی معنیست.زندگی را همین گو
الان که چهارم فروردین شده،که وارد سال نود و نه شدیم،که از نود و هشت زنده بیرون اومدیم ،که این روزا که شش روز است که خواهرزاده به دنیا اومده و  خونه ابجیم قرنطینه ایم از صبح که بیدار میشی با بچه چهارساله که حالا با اومدن ابجیش بیش تر از گذشته حساس شده بازی کنی نقاشی بکشی،کاردستی درست کنی،لباس های نی نی رو بشوری،ظرف بشوری موقع شستن بچه کمک کنی ،و شب خسته دراز بکشی و تازه اگر فکر ها اجازه بدن چند خطی کتاب بخونی،
حالا بگم از نود و هشت،از سالی که پ
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ ...hasrace22.4kia.ir › info › کتاب-صوتی-زندگی-خود-را-دوباره-بیافری...۳۰ شهریور ۱۳۹۸ - زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ و ژانت کلوسکو / دانلود رایگان کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ و ژانت ...
کتاب صوتی زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ ...download-book-ketab2.blog.ir › کتاب-صوتی-زندگی-خود-را-دوبا
سلام
دیشب ساعت ۳ اومدیم رشت
اخه من نمیدونم چ گناهی کردم ک نصفه شب باید راه میفتادیم
حالا
خعلی هوا دم داره دارم ب بخار اب تبدیل میشم
همین 
ها تو راه ی املت خریدیم انق
د خووووشمزه بود
ب بابام گفتم گفت از مال من ک بهتر نبود 
من:/
خوبین؟
 
وقتی می خوای بری مسافرت به جیبت نگاه کن
در سبد هزینه های خانوده معمولا بخشی از هزینه ها برای تفریح و تفرج و گردش و سیاحت در نظر گرفته می شود .و میزان بودجه در نظر گرفته شده برای مسافرت معمولا بستگی به در آمد ماهیانه سرپرست خانوار دارد .ما در مرکز مشاوره سفر به شما کمک می کنیم چطور می توانید تور ایرانگردی از اصفهان خودتان را با توجه به بودجه ای که در نظر گرفته اید هماهنگ کنید .دو راه وجود دارد اول اینکه یه بخشی از درآمد ماهانه خودتون را برای مس
باید بگم تو سفرم اخیرم به ارومیه و کردستان و باقی شهرهای این دو استان در عین اتفاقاتی بزرگ و کوچیک خوشی های وجود داشت که باعث میشه هر وقت بهش فکر می کنم اینجور تصور کنم که مسافرت بهم خوش گذشت :)
مثلا اون پسرکی که اوائل مسافرت ساکت و آروم بود ولی کم کم سعی کرد یخش رو باز کنه و سر شوخی با همه رو باز کنه تا وقتی که دیگه زیادی پیش رفت و جسور شد و سعی کرد دعوا کنه سر چیزی(!) که میگفت حق با اونه و حق با ماهاست البته . تا اون دختر قدبلندی که سعی میکرد تلفط و
صبح 26 نوامبر با Lene Marlin.
امروز همه چیز بوی نروژ رو میده. دریا شبیه دریای شمال (Northern Sea) شده و انگار یه چیزی ته قلبم میگه که دوباره به اروپا برمیگردم.
کریسمس نزدیکه و من آرزو میکنم کاش میتونستم دوباره اونجا بودم و از تک تک لحظاتی که برام مقدس بودن، لذت میبردم.
روزی دوباره به آلمان و نروژ و اسکاتلند برمیگردم و به تمام اون آرامش و رویاهای کودکانه ام که دنبالش هستم میرسم. 
مسافرت خیل عظیمی از مردم در دوران کرونایی ، علیرغم تذکرات مسئولین ستاد مقابله با کرونا ،فرهنگ اجتماعی آنها را نشان می دهد.
کشته شدن دهها نفر بر اثر الکل سمی" متانول" که به گفته پزشکان هیچ تاثیری در جلوگیری از بیماری کرونا ندارد، سطح اطلاعات و باورهای آنها را به چالش می کشد.
چه آنها که با مسافرت نابجای خود،باعث انتشار کرونا می شوند و چه آنها که برای فرار از کرونا، به نوشیدن الکل روی می آورند ، گرچه مقصرند اما دولت حاکم باید با ابزارهای قانونی
دوباره انتظار
مردنم
تولدی دوباره نیست
این سرآغاز اما
مرا خواهد کُشت.
عدالت را بیاور.
و قاضی شو.
با هزار بار مُردن 
من دوباره زنده ام!
****
اگر قرمز نبودم
صورتی می شدم. 
تا نگویند که از عشق و جنون
نیلی شد!
****
تکه های وجودم 
در زیر پای توست.
امروز ظرفی آورده ام
تا تکه های وجودم را جمع کنم. 
گام که برداری
در پسِ گام هایت
غباری بر می خیزد
آن غبار
غرور سوخته ی من است!
****
اگر بیایی
چشم هایت را برایت آذین خواهم بست. 
با اشک هایم 
شهر دلت را خواهم شُست. 
پلک ه
به نام آنکه به ما گفتن آموخت
نیامده بود که برای همیشه بماند
آمده بود تا فرصتی دوباره بدهد
آنقدر زود گذشت که ندانستیم تمام شدنش را
کاش دوباره بیاید و باز به یادمان بیاورد حال بینوایان را، روزگار فقرا را و حال گرسنگان را.
کاش باز هم بیاید....
دوباره شبو مینویسم به یاد تو تویی که دور گشته ای ز من دوباره چهار صبحخواب نمی رود به چشم خسته م قلم به دستنشسته ام کنج خاطرهطنین آن صدای عاشقانه ات نوازشی به گوش من می کند، عبور میکنم فرو می روم به عمق یک خیال خیال دیدن دوباره ی دویدنت خیال بارانفرار میکنمدور میشوم ازین جهان پر سراب پناه میبرم به قرص خواب یا که جرعه ای شراب فرار میکنم به آسمان آبی قلم مینویسم از دلم ولی نمانده طاقتم، نمیکشمباز افتادم از نفس می نویسد این قلم خودش نشسته
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصل های خشک گذر می کردند به دسته های کلاغان که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه می آوردند به مادرم که در آینه زندگی می کرد و شکل پیری من بود و به زمین که شهوت تکرار من درون ملتهبش را از تخمه های سبز می انباشت سلامی دوباره خواهم داد می آیم می آیم می آیم با گیسویم : ادامه بوهای زیر خاک با چشمهایم : تجربه های غلیظ ت
اگر قصد مسافرت به مرزو بوم ترکیه با تورهای مسافرتی استانبول را دارید و هیچ پیش‌زمینه‌ای نیز درمورد این مرز و بوم در ذهن‌تان نیست , عالی است بدانید که قرار است به بزرگ‌ترین و جذاب‌ترین شهر ترکیه هجرت نمائید ; شهری به هم ریخته که در کنار «تنگه‌ی بُسفُر» و «دریای مَرمَره» , دو قاره‌ی آسیا و اروپا را به‌هم وصل میکند و صرفا شهر دنیاست که در دو مجموعه کشورها قرار گرفته است . استانبول شهری است مملو از رنگ , مسجد , موزه , کافه‌های‌ خیابانی و رستور
«کبریت زدم، تو برای این روشنی محدود گریستی»
همینه، تهش همینه، زورمون را می‌زنیم شاید بشه اصطکاک بین گوگرد سر چوب کبریت و جعبه کبریت به حد کافی برسه و بشه که یه روشنی کوچک تو دل تاریکی درست کنی، که بشه امیدت برای روشن و درخشان شدن همه جا اما نمیشه چوب کبریت تموم میشه و دوباره و دوباره و دوباره...
یه روزی یا نور همه جا را میگیره یا کبریت‌هات تموم میشه.
چشم هایم را که باز می کنم هنوز منگ هستم انگار در آسمان هستم و فضای بازی آسمان را حس می کنم احساس فرود نرمی به من دست می دهد و از آسمان انگار به زمین می آیم در آخر وقتی در تشکم می افتم می فهمم کجا هستم به سقف نگاه می کنم که بالای سرم است و فرقی با باقی سقف ها دارد انگار قدیمی تر صمیمی تر یا همچین چیزی است بلند می شوم و تشکم را جمع می کنم کمی کتاب می خوانم و در آن فرو می روم تا صبحانه را با پدرم برادرم خواهرم مادرم مادر بزرگم بخوریم ولی خودمانیم ها صب
اینجا تهران است صدای جمهوری اسلامی ایران :)))
بلاخره بلیط هواپیما بمدت دو ساعت ارزون شد و من خدا رو شکر تونستم بلیط بگیرم ! 
( بعد از گذشت دو ساعت بلیط ها دوباره نجومی رفت بالا :| ) 
ولی به اندازه ی یه مسافرت اتوبوسی بشدت خسته و کوفته ام :| با یک ساک و یه کوله پشتی سنگین  و یه نایلون سوغاتی
( سنگین تر از بقیه وسایل) برای خواهرزاده ها ، از متروی فرودگاه تا نزدیک خونه ی آبجیم اینا رسیدم .
بماند کل مسیر رو این ها رو گرفتم و بابت این گردن درد هم گرفتم :| 
هم
خوب..من برگشتم ..امدم که شاید صداهای درون مغزم را خفه کنم تکه تکه به قلم بیاورم و حلقه حلقه زنجیر های اسارتم از خودم را بشکافم..اگر بتوانم البته...که بعید میدانم ...قبل تر ها که در دفتر می نوشتم همه ی نوشته هایم را میسوزاندم...آن هم با کبریت..میخواستم بوی گوگردش ریه هایم را بخراشد و چوب کبریت گر گرفته با تنها چشم اتشینش حرص و هراسش را با سوزاندن ناخن هایم بیرون بریزد....
آمده ام بگویم باز هم آن کار را تکرار کردم:/دوباره دوباره و دوباره...به خودم آمدم
+ بابا وقت دارید ؟
- بگو عزیزم،گوشم با توئه
+ گفتم دیگه! وقت دارید؟
- واسه چی؟
+ مسافرت...تابستون تموم شدا...هیچ جا نرفتیم.
- هیچ جا؟؟!!! o_0 
+ آره دیگه، رفتیم؟
- نرفتیم؟! :/
+ آها خب چرا ولی منظورم مسافرت دو نفره ست، همینجا.نریم؟
- خیلی درگیرم یه مدت.فک نمی کنم بشه فعلا.حالا کجا مثلا؟
+ مشهد..بریم ؟!:)
-دوباره؟ تازه رفتیم که؟! 
+ کجا تازه بود؟ خیلی وقت پیش بود،تازه کم بود بریم یه کم بیشتر بمونیم.
- بیشتر؟! :))) می ترسم زیاد بمونیم ایندفعه جدی جدی کار دستمون بدی د
این دو شبه دارم همش خوابه گریه و زاری و مرگ‌ و میر می‌بینم:((
یعنی چی عاخه؟ دیشب خواب دیدم بابابزرگم دوباره فوت کرده و همه دارند گریه میکنن.
حسابی گیج بودم..دوباره قیافه‌ی عمه رو با اون حاله زار دیدم...
اما ایندفعه ما خونه‌ی باباحاجی اینا بودیم..
حس بدیع . دلم نمیخواد برای کسی اتفاقی بیوفته
شب قبل‌ترشم خوابه خوبی ندیدم.. انگار دوباره حاج قاسم شهید شده بود..
همه داشتند گریه میکردند.
دو-سه روز مونده به سال تحویل..
این خوابا منو می‌ترسونه.
زندگی در مسیر(مسافرت)
بازیکنان نخبه تنیس می توانند انتظار یک زندگی همراه با مسافرت دور استرالیا یا دور جهان را داشته باشند. ممکن است این به نظر هیجان انگیز بیاید، ممکن است همچنین استرس زا باشد. این اغلب برای تأمین نیازهای تغذیه در محیط های ناآشنا خصوصاً زمانی که محدودیت زمان و منابع مالی وجود دارد ، مشکل خواهد بود. متن زیر را برای توصیه های کاربردی در مورد تغذیه در مسافرت بخوانید.
 
تورنمنت تنیس
 تورنمنت تنیس از بسیاری از دیدگاههای تغذیه یک
بهتره از اولش بنویسم چون نمیتونم تمرکز کنم, بهش  زنگ زدم و گفتم میخوام اخر این هفته با بچه های دانشگاه برم اردوی سه روزه ,نمیتونم بیام خونه ,اما در عوض تمام مدت فرجه رو میام خونه و کنارتم,که دیدم ساکت شد ,صداش دورگه شد و گفت آهان! پس برنامه ریزی هاتو کردی مرسی که خبر دادی! بعد هم ساکت شد ,هر چی که گفتم و خواستم توضیح بدم حرف خاصی نمیزد و اخرش هم سرد خداحافظی کرد و قطع کرد! 
میدونستم چی میخواد و حرفش یعنی چی ! یعنی حق نداری بری ,باید بیای خونه, نباید
میخندید.کنار جسم غرق در خون او دراز کشیده بود و میخندیدبه دست های لرزونش نگاه کردباید نگاه میکرد.ذهنش متلاشی شده بود و جوابی نداشتاین همان دیوانگی بود!؟هنوز نفس میکشیدقفسه سینه اش تکان میخوردناله میکردخندید!چاقو را برداشت و دوباره درسینه اش فرو کرددوباره و دوباره و دوباره.گریه کرد.گریه کرد و ضجه زدنگاه کرد اما نباید میکردچشماش بازه اما باید ببندتشونچاقو رو داخل چشماش فرو کرد.کور شد.دیگه چشم های سبزش پیدا نبودندهمش خون بوداز رنگ قرمز متنف
مغزم درحال ترکیدن است. از دیروز در ذهنم دارم با شخصی صحبت می‌کنم. هی صحبت می‌کنم، هی صحبت می‌کنم و صحبت‌هایم تمامی ندارند. دیشب خوابم نبرد، چون با او حرف می‌زدم. صبح که بیدار شدم، هر لحظه جملاتی در ذهنم ساخته می‌شد. یک مکالمه‌ی ذهنی را می‌نوشتم، حس می‌کردم، یک مکالمه را زندگی می‌کردم و دوباره از اول. دوباره با کسی در ذهنم حرف می‌زدم. حرف‌هایی که مدت‌ها بود پوسیده بودند. حرف‌هایی که حالا فقط در یک روز خاص می‌توانستم تخلیه‌شان کنم. و در
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود حضرت زین العابدین (علیه السلام) مسافرت نمى کرد مگر با رفیقهائى که او را نمى شناختند. با آنها شرط مى کرد در کارهائى که پیش مى آید اجازه دهند ایشان خدمت کند و انجام دهد. زمانى با دسته اى به سفر رفت
ادامه مطلب
بعد دو سال دوری از دانشگاه و محیطش دوباره برگشتم
دوباره همون کلاسا
همون صندلی ها
همون درسا
فقط ادما ستن که نیستن
انگار تو این دنیا فقط ادما هستن که عوض میشن
بعد دو سال دوره بهورزی دوباره برگشتم ادامه مهندسی صنایع دانشگاه پیام نور میانه
ورودی 92 رشته مهندسی صنایع
یکی از بهترین دوره های زندگیم دوران دانشگاه بود با دوستان و عزیزان
متزلزل قدم برمی دارمو هر حرکتش رو بو میکشمچطور تبدیل شدم به زنی که میترسه،که نکنه ردی از مهربانی خشونت بار معشوق مرده ش، تو این نوظهور باشهرد پاها رو که میبینم دوباره از خودم میپرسم چرا؟چرا من؟انگار که دوباره سی آبان ۹۷ شده باشه
آنکارا پایتخت مرز و بوم ترکیه است و پس از استانبول دومی شهر بزرگ این مملکت به حساب آورده می شود . بناهای تاریخی و توریستی بخش اعظمی درین شهر جای‌دارد که اکثر وقت ها افرادی که تور به آنکارا می‌روند میتوانند از راهنمای تورشان بخواهند که علاوه بر تماشا از آنان توضیحاتی نیز در رابطه مورخ هر یک بدهد , اما اشخاصی نیز می باشند که خودشان زحمت توریسم را پذیرش می نمایند فقط با خرید بلیط هواپیما و رزرو هتل در شهر مقصد مبادرت به هجرت میکنند که هر دو موقع
نمیدونم چرا امروز این شکلی شدم ! 
از مسیر تخت به مسیر هال ، دوباره از مسیر هال به مسیر تختمم ! 
یه موجود بی حال و بی حوصله که حتی همت نمیکنه یه چای برای خودش دم کنه :/ 
باید منظم استخر رفتن هام رو دوباره شروع کنم...
اینجوری نمیشه...
چن سال میشه که
یکی کنارمه
بی بوسه و بغل
اون داد می‌کشه
من توی فکرتم
پشت اتاق عمل
دعای من شده
ای کاش دخترم
شبیه تو نشه
دردام بیشتره
از درد همسرم
که فکر بچشه
موهای مشکی و
چشمای قهوه ای
دلش رو می‌بره
اسمی که دوس داره
اسم توئه ولی
این زجر آوره

من اون مداد سفیدم که وقت نقاشیت
میون باقی رنگا غریب و بی کس شد
دوباره یاد تو افتادم و زمان برگشت
دوباره یاد تو افتادم و هوا پس شد

چن سال میگذره
از گریه های من
از ازدواج تو
از عشقی که یه روز
ارزون فروخته شد
تو
من خیلی حساس و مرتب بودم...
حساس تر و مرتب تر شده بودم درین سالها...
اتاقم رو هر شب جارو میکردم...
تو تمام این سالها یه بار فقط سوسک خیلی ریز دیدم توی اتاقم و باهاش مدارا کردم چون هیچ وقت از زیر تخت در نیومد....
 
حالا...من ۱۲ روز خونه به خونه با یه مشت خارجی جابجا شدم و روی تخت جدید خوابیدم و کل زندگیم تو یه چمدون بوده...
حالام که برگشتم هر شب یه جام...
یه شب دانشگاه میخوابم...
یه شب مهمونم خونه دوستام...
یه شب اتاق دوستم که رفته مسافرت...
امشب اتاق همون دوس
کتری برقی مسافرتی
برای رفتن به مسافرت حتما باید وسایلی رو فراهم کرد که علاوه بر جاگیری کمتر کارایی سریع تری داشته باشد
این کتری کم جا با ظرفیت مناسب 0.5 لیتر آب گنجایش مطلوبی نسبت به حجم خود دارد
ویژگی های این محصول به اینجا ختم نمی شود این کتری برقی قابلیت جوشاندن آب در مدت 30 ثانیه داراست که مزیتی بزرگی به حساب می‌آید که در هزینه برق و زمان شما صرفه جویی را به همراه خواهد داشت
جنس این محصول فایبر گلاس ضد ضربه می باشد این نکته را در نظر داشته ب
داشتم برای خودم چای دم میکردم ، یه دونه ی هل انداختم‌ داخلش...
عطرش زندگیم رو پر کرد...
نشستم پشت میز و به این فکر کردم که آدمی که سالهاست مینویسه ، نمیتونه هرگز ننویسه...
هوم ؟؟؟ 
من نویسنده نیستم...
یک روزمره نویسِ ساده ام...
گاهی هم یک دغدغه نویس...
من دوباره مینویسم :) 
داشتم برای خودم چای دم میکردم ، یه دونه ی هل انداختم‌ داخلش...
عطرش زندگیم رو پر کرد...
نشستم پشت میز و به این فکر کردم که آدمی که سالهاست مینویسه ، نمیتونه هرگز ننویسه...
هوم ؟؟؟ 
من نویسنده نیستم...
یک روزمره نویسِ ساده ام...
گاهی هم یک دغدغه نویس...
من دوباره مینویسم :) 
 
 
 
. یه مسافرت و تفریح باحال هم نمیخوام. از وقتی با ابی ام ک کلا فقط یه اصفهان رفتم. البته همش هم درگیر مغازه بودم. من فقط میخوام به جایی برسم ک از دو سع ماه دیگه روزی یک میلیون دو میلیون دخل بزنم. فقط دلم میخواد قبل شروع دانشگاه یه سر برم خانواده مو ببینم یه سر برم مشهد ، اینجا تو یزد لعنتی گیر کردم با مردم مزخرف و خسیسش ‌. اه
هر روزه افراد زیادی برای گذراندن اوقات فراغت راهی مسافرت های کوتاه یا طولانی مدت می شوند. اکثرا قبل از سفر هتل متناسب با بودجه اختصاص داده شده برای مسافرت خود در نظر می گیرند. مکانی که بتوانند در طول سفر در آن اقامت داشته باشند. برای خیلی ها مهم نیست که این مکان چه مشخصات و یا امکاناتی داشته باشد، همینکه بتوانند بعد از گردش و تفریح در آن استراحت کنند و بخوابند برای آنان کافیست.
اما بعضی دیگر افراد با بررسی هتل مورد نظر و اینکه غیر از اتاقی برا
دیشب میان تمام حس و حال های مختلف ؛ وقتی که داشتم به تو فکر میکردم دیدم باید دوباره تو را رها کنم ، درست مثل کاری که چند سال قبل انجام دادم . نخ لباس کاموایی را از یک جایی بریدم و گره زدم که دیگر وسوسه ی کشیدن زیر و بم آن رج ها به سرم نزند . حتی آن لباس کاموایی را انداختم ته یکی از کمدهای تاریک اتاق که سراغش نروم . سه سال پیش که دوباره حرف از تو شد خودم را زدم به کوچه ی علی چپ . میدانی دیگر کجاست؟ مگرنه؟! داشتم میگفتم؛ خودم را از یاد بردم تو که دیگر هی
بعد از مدتها امروز مثل روزای خوبم کار کردم تا الان دوباره کلی از کتابمو خوندم و فقط حدود صد صفحه مونده حتی اگه امرپزم تموم نشه فردا حتما تمومش میکنم. کلی چیز دوباره یاد گرفتم اسپینوزا داره تموم میشه و میرم سراغ لایب نیتس. بقیه کارامم هست که هنوز سراغشون نرفتم از صبح همه تمرکزم روی کتاب بود. خلاصه که دوباره دارم عشق میکنم. 
بابابزرگم حالش بد شده هیچی نمیتونه بخوره مامان بیچاره دست تنها بردتش بیمارستان :( از بی وفایی بقیه نگم برات به هر حال درست
از سمت گیلان نه، ولی از شرق یا جنوب وقتی برمی‌گردیم مازندران، از اون نقطه‌ای که دوباره هوا مرطوب می‌شه، از اون قسمتایی که دوباره زمین، بدون دلیل سبزه و فرق و فاصلهٔ بین شهرها رو نمی‌شه تشخیص داد، دوباره انگار زنده می‌شم. عین ماهی‌ای که تو خشکی افتاده باشه و  برش گردونی به آب...
+ به نظرم فقط متولدای اردیبهشت حق دارن بگن: آدما دو دسته‌ان، یا اردیبهشتی‌ان، یا دوست داشتن اردیبهشتی باشن:)
+ الان مشخصه اردیبهشت شمال روم تاثیر گذاشته یا بیش‌تر
 
برخی از افراد هستند که در سفر احساس عذاب وجدان دارند و فکر می کنند دارند زمان خود را هدر می دهند. آن ها مدام ایمیل و تلفن خود را چک می کنند و حتی اگر بتوانند برخی از کارهایشان را در سفر انجام می دهند. اگر قصد سفر دارید، طوری برنامه ریزی نمایید که تمامی کارهای ضروریتان را قبل از سفر انجام داده تا بتوانید با خیال آسوده به تفریح و استراحت بپردازید.
 
 
اغلب افراد وقتی از کارهای روزمره خود خسته می شوند، به فکر تغییر آب و هوا افتاده و برای یک مسافرت
همیشه این مسیر رو با پنج یا پنج و پونصد میرفتم امروز دیدم برام قیمت  زد شش تومن من که قبول نکردم گفتم دوباره درخواست میدم ایندفعه شد هفت تومن بازم زورم اومد گفتم نه بذار دوباره بزنم حداقل شش تومن خودش بشه شد نه تومن خیلی حالم گرفته شد گفتم اینقد میزنم تا همون شش تومن قبلی بشه اومد رو هشت و پونصد نیم ساعت توی گرما آب شدم هشت و پونصد یه ریالم پایین نیومد چندتا صلوات فرستادم دوباره زدم شد  هفت و پونصد با سر گرفتم. 
طبق چیزی که من دیدمطبق اون برداشتی که من تا اینجای زندگی داشتمجا انداختن یک چیز بد، یک راه خیلی جالب داره«تکرار»نمی‌دونم در مورد خوبی هم صدق می‌کنه یا نهیعنی اون چیز بد رو انجام میدی (تابو رو می شکنی) بعد وایمیستی مردم عکس العمل نشون بدن و خالی بشنترجیحا سعی میکنی براش یه توجیهی پیدا کنی و جواب سوالات و ابهام ها و عکس العمل ها رو بدیبعد دوباره تکرارش می‌کنیدوباره مثل دفعه اول عکس العمل میبینیدوباره مثل دفعه اول یک سری هاشو پاسخ میدیو دوبا
خیلی
وقته که تایپ نکردم.بشدت سرعتم اومده پایین.خیلی چیزا احتمالا یادم رفته
باشه.دارم سعی میکنم همه چیو برگردونم عقب.حال غریبی دارم.خیلی چیزا داره
برام تکرار میشه.خدا دست به تحولات عجیبی زده.انگار همه چی فرپو ریخته و
دوباره داره ساخته میشه.نمیدونم چرا همش فک میکنم دوباره بهم میرسیم و
ایندفه یه جور دیگه باهم شروع میکنیم.خودم میدونستم خیلی بهت وابسته
شدم.ولی مجبور شدم که .........
دلم میخواد دوباره برات پرحرفی
کنم.ولی وقتی یادم میفته شکلات تل
روزهایی که گذشت خیلی روزای سختی بود.رفتم دانشگاه و بعله.....
اوضاع خراب تر از چیزی بود که فکر می کردم.کاهش سنوات تقریبا ممکن نیست.شهریه هم حدود 10 شد!!!با چنگ و دندان به دنبال کاهش شهریه راه افتادم!کلی نامه نگاری و آه و نالع!
سه شنبه زود کارت زدم و رفتم...تا غروب دانشگاه بودم.حالم خیلی بد بود!چهارشنبههم دیراومدم سرکار.10:33رسیدم و کارت نزدم.امیدوارم بشه کاریش کرد!
برای مراسم دوباره اسم منو دادن و همکاران حسود در شرف انفجارند....
با نبی این چند روز رو پی
یه جوری شدم انگار می‌خوام همه کار بکنم ولی همزمان نمی‌خوام هیچ‌کار بکنم ، فردا میرم واسه مشاوره پایان نامم ، اخرای شهریور دفاع میکنم و بعدش یک هفته شروع میکنم به چرم دوزی و کار های دیگم اگر بشه شایدم برم مسافرت ... با این فکرا دلمو خوش میکنم 
بعد از یه گشت و گذارِ مختصر توی وبلاگ های بیان به این نتیجه رسیدم که ماشالا اینجا همه فرهیخته و نویسنده ن. شاید هیچوقت جایی برای یه بلاگفا نویسِ لااوبالی مثل من نباشه و هیچوقت دیده نشه. ولی خب انصافا دیگه دنبال دیده شدن نیستم :) نیاز به شروعِ دوباره ای داشتم و این اثاث کشی هم یه تغییر بود برای شروعِ دوباره م. خلاصه که از پنج سال بلاگفا نویسی خدافظی و به یک شروعِ دوباره سلام :)
 
طرح یک پرسش"وقتی ایده های فوق العاده به ذهن‌تان خطور کرد، کجا بودید؟" گلب این سوال را طی سال‌ها از هزاران نفر پرسید. اغلب جواب‌ها این‌گونه بودند: هنگام حمام، استراحت در رختخواب، گوش کردن به موسیقی، مسافرت تفریحی، قدم زدن در طبیعت، در ساحل دریا و ...
 تحلیل پاسخ هاکمتر کسی پاسخ داد که بهترین ایده های زندگی در محله کار به ذهنش خطور کرده است. این موضوع نشان می‌دهد کیفیت کارایی مغز ما به کیفیت استراحتی بستگی دارد که به آن می‌دهیم، بهترین اید
چگونه در مسافرت ها بهترین و بد ترین رستوران را از هم تشخیص دهیم؟!
سعی کنید وارد رستوران هایی که مقابل آنها اتوبوس پارک کرده نشوید! یک قانون بین المللی بین راننده های اتوبوس و رستوران داران بین راهی وجود دارد که میگه: مسافر از شما… و غذا، سیگار رایگان برای راننده ها و شاگردان اتوبوس و همچنین شستشوی رایگان اتوبوس از ما ..
به عبارتی مسافران قربانی خدمات رایگانی که رستوران داران به راننده های اتوبوس می دهند، می شوند
ولی بی شک موقع سفر رستوران
تصمیم گرفتم بعد از ۵ سال دوباره شروع کنم به نوشتن با این تفاوت که قبلا در بلاگفا و الان در بیان...اما انگار نوشتن از یادم رفته،دیگه نمیتونم مثل قدیما خوب بنویسم،فقط میتونم بنویسم که حداقل آروم بشم،مغزم بایگانی بشه،باید بنویسم تا حالم یکم بهتر بشه،آخه من  آدم نوشتن بودم با وبلاگ نویسی خو گرفته بودم،حتی خودمم باورم نمیشه چطور۵سال تونستم فاصله بگیرم...دوباره من و وبلاگ نویسی و سه نقطه هایی که معنیشون کلی حرف نگفته است...

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رســـانه‌خبـــری شـــوش‌پـــلاس